سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضاى شوراى مرکزى جهاد دانشگ

 

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

مسؤولیت جهاد دانشگاهى، بالاتر از وظیفه‏ى آن‏

در ابتدا، به برادران عزیز خوش‏آمد عرض مى‏کنم و از این‏که شما برادران در این مجموعه هستید، احساس اطمینان و خوشوقتى مى‏کنم. همان‏طور که برادر عزیزمان آقاى رحمتى (1) گفتند، واقعاً همین‏طور بود. همیشه در این چند سالى که ما با ایشان و آقاى واعظزاده، (2) اُنس کارى داشتیم، از این دو برادر بسیار عزیز، جز فکر مستقیم و انگیزه‏ى دردمندانه و هوشمندى در شناخت مسایل و تشخیص آنها و ارایه‏ى راه حل، چیزى ندیدیم. این، به معناى تأیید نوع نظرات در هر مسأله‏یى نیست؛ طبیعى است که ممکن است کسى در مسأله‏یى، نظرى داشته باشد و دیگرى، نظر دیگرى داشته باشد؛ بلکه ناظر به کلیت سبک فکر و طرز بینش این برادران نسبت به مسایل دانشگاه و دانشجویان است.

هم آقاى واعظزاده که از طرف شوراى عالى، مأموریت پیدا کرده بودند و رئیس شوراى جهاد بودند، هم حالا که آقاى رحمتى هستند، حقیقتاً من احساس خوشحالى مى‏کردم و الان هم خوشحالم. خدا را شکر مى‏کنیم که آقاى رحمتى، به این مسؤولیت مشغول هستند. کارِ خوب و مسؤول خوبى است. برادران دیگر هم که الحمدللَّه سوابق کارى و فرهنگیشان، مشخص و روشن است.

اما خود جهاد دانشگاهى. من مى‏خواستم نکته‏یى را بیان بکنم. این نکته، در ذهنم بود که الحمدللَّه آقاى رحمتى، درست روى همان نکته تکیه کردند. من همین را مى‏خواهم بگویم. مى‏خواهم عرض بکنم که مسؤولیت جهاد دانشگاهى، بالاتر از آن چیزى است که حتّى به عنوان وظیفه‏ى جهاد دانشگاهى - یعنى تحقیقات و کار فرهنگى - معین شده است. جهاد دانشگاهى مى‏تواند آن دستگاهى باشد که این موجِ جوانِ تحصیل‏کُنِ دانشجوى کشور را در داخل دانشگاهها هدایت کند و اینها را به پختگى و کمال لازم برساند. دستگاه رسمى دولتى و یا وزارت، هرچه هم که از لحاظ مدیران و مسؤولان، مورد پسند و قبول باشد، باز جهاد دانشگاهى، یک حالت خودمانیتر و صمیمیترى نسبت به این قضیه دارد و ترکیبش، ترکیب جوانترى است و اساساً گویا بنا شده، براى همین که با دانشجویان ارتباط داشته باشد، از دانشجویان باشد، به آنها بپردازد، از زبان آنها حرف بزند و به آنها توصیه بکند. مسأله‏اش، مسأله‏ى دانشجویان است و این کار، از عهده‏ى جهاد دانشگاهى، بیشتر و بهتر برمى‏آید.

دانشجویان را در خط صحیح فکرى و عملى هدایت کنید

حقیقت این است که ما در دانشگاههایمان، ابزار و وسایل لازم براى هدایت فکرى این نسل جوان دانشجو، به قدر وافر و کافى نداریم و تفکر انقلابى، عمق و پختگى لازم را در دانشگاه پیدا نمى‏کند. این ، واضح است. به این معنا که اگر فرض کنیم کسى نسبت به انقلاب، هیچ معرفت یا اعتقادى نداشته باشد و وارد دانشگاه بشود، این‏طور نیست که ما مطمئن باشیم که این شخص، فردا که از دانشگاه بیرون مى‏آید، فرد انقلابىِ مؤمنى بیرون آمده است؛ درست است؟ عکسش، مصادیقى دارد؛ مصادیق کمى هم ندارد. کسانى هستند که در محیطهاى خانوادگى یا محیط شهرى خودشان، به انقلاب و اسلام و مبانى انقلابى معتقدند؛ اما به دانشگاه که مى‏آیند، کمرنگ مى‏شود، یا بى‏تفاوت مى‏شوند، یا - همان‏طور که اشاره کردند - جذب یک جاذبه‏هاى على‏القاعده منافى با تفکر و حرکت انقلابى مى‏شوند؛ اما آن طرف قضیه که متوقع است، وجود ندارد.

ما باید کارى بکنیم که در دانشگاه، وقتى دانشجو وارد شد، این‏جا به عنوان مرحله‏یى باشد تا همچنان‏که بر علم خود مى‏افزاید، بر تفکر و بینش صحیح و خط درست و هدایت خودش هم بیفزاید. به نظر من، جهاد دانشگاهى مى‏تواند در این کار، به نحو وافرى سهیم باشد. البته انجمنهاى اسلامى، اگرخوب عمل بکنند؛ دفاتر نمایندگى، اگر پخته و کامل عمل بکنند، مى‏توانند سهم زیادى داشته باشند. اما آن سهمى که جهاد دانشگاهى، با توجه به امکانات و برنامه‏ریزیهاى دقیق و نیز ثباتى که دارد، مى‏تواند به عهده بگیرد، هیچیک از آنها آن سهم را نمى‏توانند به عهده بگیرند. این کار را باید شما جزو برنامه‏هایتان قرار بدهید؛ یعنى کار فرهنگى و هنریتان، در این جهت باشد؛ حتّى کار تحقیقیتان هم در این جهت باشد که جوانان دانشجو را در خط صحیح فکرى و عملى هدایت بکند. بنابراین، من الان هم معتقدم که جهاد دانشگاهى را باید براى این منظور تقویت کرد. این منظور، منظور کاملاً عقلایى و متینى است.

جهاد دانشگاهى، این‏طور نیست که ما رودربایستى کنیم، بگوییم چون یک عده جوان و علاقه‏مند هستند، باید تقویت بشوند. نه، باید براى منظورصحیحى تقویت بشود. آن منظور صحیح، همین نجات دانشجویان و هدایت این جریان جوانى است که وارد دانشگاه مى‏شوند، یا بعد از دانشگاه بیرون مى‏آیند و همه چیز ما به آنها نگاه مى‏کند. اصلاً ما امید بسته‏ایم که مملکت را اینها اداره کنند. هدایت اینها در جهت صحیح فکرى و عملى، کار بسیار مهمى است و جهاد مى‏تواند سهم قابل توجه و عمده‏یى از این کار را برعهده بگیرد.

باید حساسیتهاى غلط سیاسى را کنار گذاشت‏

البته اگر مى‏خواهید جهاد خوب کار کند و نیروهاى انسانى را جذب نماید، شرطش این است که برادران در سطوح بالا، باید حساسیتهاى غلط سیاسى را کنار بگذارند؛ والّا در بدنه، خیلى هم انتظارى نیست. شما مى‏دانید که من در این چندساله، در این‏گونه موارد حساس بودم و به جزییات کار هم آگاهى داشتم. فرض کنید در جهاد دانشگاهى اهواز، چند جوان دانشجوى پُرشور هستند - که به نظر من باید همان شورشان را هم حفظ کرد؛ آن هیجان و شور و شوق انقلابیشان را هم به هر قیمتى هست، باید نگهداشت - حالا یک وقت چیزى هم مى‏گوید، آن قابل اغماض است، تعمیم هم نباید داد، من هم اعتقادم این نیست که باید تعمیم داد، من هم تعمیم نمى‏دهم.

البته این سؤال براى من پیش مى‏آید که یک تشکیلات ادارى وابسته‏ى به یک دستگاه، رئیس و مسؤولى دارد. این رئیس، باید کنترلى، مراقبتى و سؤالى بکند. من در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، از آقاى واعظزاده - در آن اوقاتى که ایشان مسؤول بودند - چند بار همین سؤال را مى‏کردم. حالا هم همین‏طور، جناب‏عالى قهراً مخاطب به این خطاب هستید. انتظار زیادى از آن جوانان نیست؛ بیشتر انتظار از این سطوح بالاست. گرایشهاى سیاسى شماها واقعاً مشخص است؛ یکسان هم نیست؛ هرکدام هم، آن گرایش خاص سیاسیش معلوم است که چیست. هیچ اشکالى هم ندارد که این گرایشها، یک‏جا با همدیگر بنشینند و کارى را که مى‏خواهند انجام بدهند، براى «کار» انجام بدهند؛ نه براى آن‏که در خدمت آن گرایشهاى سیاسى باشند. یعنى واقعاً این گرایشهایى که شماها دارید - که هیچکدامش هم چیزهایى نیست که از مجموع خطوط سیاسى کشور خارج بشود؛ بلکه شناخته شده و معلوم است - بدون این‏که بخواهیم آنها را تخطئه یا نفى کنیم؛ اما آن‏قدر نیست که براى آن، کارِ با عظمت جهاد دانشگاهى بخواهد قربانى بشود.

این گرایشهاى سیاسى و خطى و سلیقه‏یى - حالا هرچه اسمش را مى‏گذارید - خودش فى‏نفسه، کوچکتر از کار جهاد دانشگاهى و خود جهاد دانشگاهى است. این جهاد دانشگاهى، اصلاً نمى‏تواند در کانال این گرایشها وارد بشود؛ عظیمتر از آنهاست، آن گنجایش را ندارد. کمااین‏که شما براى کارهاى تحقیقاتى و فرهنگیتان، به عناصر فرهنگى و تحقیقاتى احتیاج دارید و هرجا دیدید، باید پیدا کنید. شرط اسلام و انقلاب را فقط شرط بدانید و لاغیر. در گزینشها هم همین‏طور عمل کنید. البته من مى‏دانم که شما این‏طورید. یعنى من واقعاً این را در برادران یافتم که به آن هدف، بیشتر مى‏پردازند، تا به این مسایل ابتدایى جزیى.

حدود حقوقى افراد باید مشخص و حفظ شود

جهاد باید خودش را از برخى از این‏گونه چیزها، بالاتر بگیرد. چندى پیش - یادم نیست کِى بود و قضیه هم الان درست یادم نیست - نامه‏یى براى من آوردند که انجمن اسلامى، پایش امضاء کرده، مهرزده؛ آقاى دکتر رحیمیان - رئیس دانشگاه تهران - پایش امضاء کرده، مهرزده؛ جهاد دانشگاهى هم مهر زده بود. گفتم: این، چه مناسبتى دارد؟! انجمن اسلامى کجا، آقاى دکتر رحیمیان کجا، جهاد دانشگاهى کجا؟! بله، وقتى به آقاى دکتر رحیمیان هم، منهاى مثلاً ریاست ایشان نگاه کنیم، جوان انقلابى پُرشورى است، قدمش روى چشم، ما قبول داریم؛ اما حدود باید مشخص و حفظ بشود. جهاد دانشگاهى نیز، همین‏طور. وقتى جهاد دانشگاهى را تجزیه بکنید، از همین جوانان انقلابى و پُرشور تشکیل مى‏شود که شما هم هستید، خیلى هم خوب است، آدم دوست هم مى‏دارد که اصلاً این شور و هیجان باشد؛ اما این شیئ از چه حیثى؟ در محیط طلبگى ما، به مسأله‏ى حیثیت خیلى توجه مى‏شود. این، چیز خیلى مهمى است. گاهى یک چیز واحد، از دو حیثیت متفاوت، دو چیز است. این شخص، از این حیث مطرح است، یا از آن حیث؟ اینها خیلى مهم است.

به این حیثیات، باید توجه بشود. شما از حیث ریاست دانشگاه، چه وظایفى به‏عهده دارید؟ حالا منظورم این نیست که از آقاى دکتر رحیمیان بپرسم. نه، ایشان را که ما مى‏شناسیم و من واقعاً هم به ایشان علاقه دارم. این آقاى دکتر رحیمیان را قبل از این‏که ببینم، از دور مى‏شناختم و ایشان را دوست مى‏داشتم و به تدین و تفکر انقلابى قبول داشتم. آقاى رحمتى عزیزمان هم که به جاى خود. اما مى‏خواهم بگویم که این، اصلاً وجهى ندارد. این، شما را به عنوان جهاد دانشگاهى - حالا فعلاً جهاد دانشگاهى را بگوییم - از جایگاه خودتان تنزل مى‏دهد. آن‏وقت، شما دیگر آن تواناییهاى لازم را براى آن کارى که به عهده‏تان است، نخواهید داشت. به نظر من، به این نکات باید توجه بشود.

غرض، جهاد دانشگاهى را حفظ و تقویت کنید. این انتظارى هم که از من هست - انتظار حمایت سیاسى یا مادّى - تا آن حدى که براى من میسور و مقدور است، بجاست. ان‏شاءاللَّه که من هم به این انتظار، پاسخ بدهم و خواهم داد. این جریان جهاد دانشگاهى، یک جریان اصلى است که باید در دانشگاهها بماند و آن وظیفه‏ى عمده و بزرگ را ان‏شاءاللَّه برعهده بگیرد. به‏هرحال، براى هرطور کمکى که از من میسور و مقدور باشد و بشود ان‏شاءاللَّه انجام داد، آماده هستم. ان‏شاءاللَّه موفق باشید.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‏


» نظر

رهبر معظم انقلاب سال جدید را سال جهاد اقتصادی نامیدند

بخشی از سخنان رهبر عزیز انقلاب به مناسبت سال جهاد اقتصادی
 
بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

 

الحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‏القاسم محمّد و على اله الأطیبین‏ الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة اللَّه فى الأرضین.

ربّنا علیک توکّلنا و الیک انبنا و الیک المصیر.

عید امسال دو تبریک دارد؛ هم تبریک عید نوروز است، هم تبریک ورود ماه ربیع‏المولود است؛ که ولادت نیر اعظم و نبى مکرم، حضرت محمدبن‏عبداللَّه (صلّى‏اللَّه‏علیه‏واله‏وسلّم) در آن وارد است. خود عید نوروز هم جزو اعیاد بابرکت براى ما ایرانى‏هاست.

مردم سال را با یاد خدا شروع مى‏کنند و از خداوند متعال تحول به احسن‏الحال را مسئلت مى‏کنند. امسال علاوه‏ى بر اینها، ذخیره‏ى معنوى توسلات و توجهات ماه محرم و صفر هم بر برکات این عید افزوده است. شما جمع حاضر در این صحن هم که مشرّف به زیارت بارگاه حضرت على‏بن‏موسى‏الرضا (علیه‏السّلام) هستید، برکات بیشترى دارید. براى من هم فرصتى است تا برخى از مسائلى را که در آغاز سال براى ما ان‏شاءاللَّه مفید خواهد بود، مطرح کنم.

اول سال فرصت خوبى است براى تقویت عزم ملى، براى برکت بخشیدن به عمر خود در این سال. اگر همه‏ى آحاد ما مردم ایران از اول سال عزم خود را بر این متمرکز کنیم که با تلاش خود، با حرکت خود، سال پُربارى براى خود فراهم کنیم، خداى متعال هم یقیناً کمک خواهد کرد. البته جانمایه‏ى این عزم ملى و بزرگ، نیت پاک و تصمیم بر جلب رضاى الهى است؛ تصمیم بر پیمودن صراط مستقیم؛ و آنگاه شناختن موقعیت خود و وضع خود، جایگاه خود در شرایط کنونى عالم و چالشهایى که پیش روى ملت قرار دارد، و شناختن خطوط اساسى براى مواجهه‏ى با چالشها. این، شرط موفقیت یک ملت زنده است؛ وضع خود را، جایگاه خود را، شرائط خود را درست بشناسد و براى این شرائط برنامه‏ریزى داشته باشد و عزم و تصمیم قاطع بر مواجهه‏ى با آنچه که در این راه براى انسان به طور طبیعى پیش بیاید. من از این فرصت استفاده مى‏کنم؛ در این ساعتى که در خدمت شما هستم، در این باره‏ها قدرى صحبت مى‏کنم.

آنچه که اساس مطلب براى ما ایرانى‏هاست - که همیشه باید این را در مد نظر داشته باشیم - این است که ملت ما و مجموعه‏ى ما مردم ایران هدف بزرگى براى خودمان ترسیم کردیم و در طول دهه‏هاى پس از انقلاب، این هدف را دنبال کردیم. هرچه نگاه مى‏کنیم، احساس مى‏کنیم که ما براى رسیدن به این دو هدف، توانایى‏هاى لازم را داریم. این هدف بزرگ عبارت است از سربلندى ایران اسلامى، الگوشدن در میان ملتهاى مسلمان، هم از لحاظ مادى و هم از لحاظ معنوى. معناى این حرف این است که ملت ما، هم از لحاظ مادى و هم از جنبه‏هاى معنوى ارتقاء پیدا کند؛ استقلال ملى داشته باشد؛ عزت ملى داشته باشد؛ توان و ظرفیت ملى داشته باشد؛ بتواند از همه‏ى ظرفیتهاى خود استفاده کند؛ از رفاه عمومى برخوردار باشد و عدالت عمومى و اجتماعى بر زندگى او حاکم باشد. این ملت در آن صورت مى‏شود الگو براى همه‏ى جوامع مسلمان و حتّى غیر مسلمان. ملت ایران مى‏خواهد ملتى باشد آزاد، مرفه، باایمان، و کشورى داشته باشد آباد و پیشرفته؛ این هدف ملت ایران است.

در این هدف، اختلافى هم وجود ندارد؛ دعواهاى جناحى و اختلافات سیاسى در اینجا همه برطرف مى‏شود؛ این هدفِ مورد قبول همه‏ى آحاد ملت ایران است. کشورى آباد داشته باشیم، ملتى آزاد و سربلند داشته باشیم، از ظرفیتهاى ملىِ خودمان بخوبى استفاده کنیم، بتوانیم پیشرو باشیم، پرچم عدالت اجتماعى را در دست داشته باشیم، پرچم ایمان اسلامى را در پیشاپیش همه‏ى ملتهاى مسلمان به دوش بگیریم؛ این چیزى است که همه‏ى ملت ایران طالب و عاشق آن هستند. و مى‏توانیم به این هدف دست پیدا کنیم؛ هم شناخت ظرفیتهاى ملى به ما این امید را مى‏دهد، هم تجربه‏ها این را تأیید مى‏کند.

و اما دشمن بیرونى. دشمن بیرونىِ این هدف ما عبارت است از نظام سلطه‏ى بین‏المللى؛ یعنى همان چیزى که به او مى‏گوییم استکبار جهانى. استکبار جهانى و نظام سلطه، دنیا را به سلطه‏گران و سلطه‏پذیران تقسیم مى‏کند. اگر ملتى بخواهد در مقابل سلطه‏گران از منافع خود دفاع کند، سلطه‏گران با آن ملت دشمنى مى‏کنند؛ روى او فشار مى‏آورند و سعى مى‏کنند مقاومت او را در هم بشکنند. این، دشمنِ یک ملتى است که مى‏خواهد مستقل و عزتمند و آبرومند و پیشرفته بشود و زیر بار سلطه‏گران نرود؛ این دشمنِ بیرونى است. امروز مظهر این دشمنى عبارت است از شبکه‏ى صهیونیسم جهانى و دولت کنونى ایالات متحده‏ى امریکا. البته این دشمنى مال امروز نیست؛ روشها تغییر مى‏کند، اما سیاست دشمنى با ملت ایران از اول انقلاب تا امروز بوده است. هرچه توانسته‏اند، فشار وارد آورده‏اند، اما عبث؛ فشارهاى آنها نتوانسته است ملت ایران را ضعیف کند یا به عقب‏نشینى وادار کند؛ نه تحریم اقتصادى‏شان، نه تهدید نظامى‏شان، نه فشار سیاسى‏شان، نه جنگ روانى‏شان. امروز ما از پانزده سال قبل، از بیست سال قبل، از بیست و هفت سال قبل بسیار قوى‏تر هستیم؛ این نشان‏دهنده‏ى این است که دشمن در دشمنى با ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى ناکام مانده است؛ اما این دشمنى هست.

امروز در دنیا تناقضى وجود دارد. ملت ایران از نظر ملتهاى مسلمان و ملتهاى منطقه - ملتهاى آسیا، ملتهاى آفریقا، ملتهاى امریکاى لاتین، ملتهاى منطقه‏ى خاورمیانه - یک ملت شجاع، مدافع حق و عدالت، و ایستاده‏ى در مقابل زورگویى‏هاست؛ ملت ایران را این‏طور شناخته‏اند. آنها ملت ایران را تحسین و ستایش مى‏کنند. اما همین ملت ایران و همین نظام جمهورى اسلامى که اینقدر مورد ستایش ملتهاست، از نظر قدرتهاى زورگو، متهم به نقض حقوق بشر است، متهم به سلب امنیت جهانى است، متهم به حمایت از تروریسم است! این تناقض است؛ تناقض بین نگاه ملتها و خواسته‏ى قدرتها. این تناقض، تهدیدکننده‏ى نظام سلطه‏ى جهانى است. روزبه‏روز اینها دارند از ملتها دور مى‏شوند؛ این یک رخنه‏ى فرسایشى را در بناى لیبرال دموکراسى غرب به وجود آورده است و روزبه‏روز این رخنه بیشتر خواهد شد. بالاخره تبلیغات استکبار تا مدتى مى‏تواند حقایق را پنهان کند؛ همیشه که نمى‏توانند حقایق را پنهان کنند؛ ملتها روزبه‏روز بیدارتر مى‏شوند. شما نگاه کنید؛ رئیس جمهور ملت ایران به کشورهاى آسیا، به کشورهاى آفریقا، به کشورهاى امریکاى جنوبى مسافرت مى‏کند، ملتها براى او شعار مى‏دهند، به نفع او تظاهرات مى‏کنند، اظهار حمایت مى‏کنند؛ رئیس جمهور امریکا هم به کشورهاى امریکاى جنوبى - یعنى حیاط خلوت امریکا - مسافرت مى‏کند، ملتها پرچم امریکا را به مناسبت آمدن او آتش مى‏زنند؛ این معنایش تزلزل پایه‏هاى لیبرال دموکراسى‏اى است که امروز غرب و جلوتر از همه امریکا، مدعى پرچمدارى آن هستند. تناقض در خواست آنها و تمایلات مردم و مشاهدات مردم روزبه‏روز بیشتر مى‏شود. دم از دموکراسى مى‏زنند، دم از حقوق بشر مى‏زنند، دم از امنیت جهانى مى‏زنند، دم از مبارزه‏ى با تروریسم مى‏زنند، اما باطن شریر آنها حکایت از جنگ‏طلبى آنها مى‏کند؛ حکایت از پایمال کردن حقوق ملتها مى‏کند؛ حکایت از میل وافر و اشتهاى سیرى‏ناپذیر آنها بر منابع انرژى جهانى مى‏کند؛ این را ملتها مى‏بینند. روزبه‏روز آبروى لیبرال دموکراسى و آبروى امریکا - که پیشقراول لیبرال دموکراسى است - در دنیا در نظر ملتها دارد کم و کمتر مى‏شود. در مقابل، آبروى ایران اسلامى دارد بیشتر مى‏شود. ملتها مى‏فهمند که امریکایى‏ها در ادعاى دفاع از حقوق بشر دروغ مى‏گویند؛ یک نمونه‏ى آن، رفتار آنها با کشور خود ماست. ایران در زمان طاغوت - زمان رژیم پهلوى - یکسره در مشت امریکایى‏ها بود؛ امریکایى‏ها بر سراسر ایران مسلط بودند؛ پایگاه نظامى در ایران به وجود مى‏آوردند، براى تسلط بر تحرک کشورهاى عرب منطقه؛ مى‏خواستند اینها را از پایگاه ایران زیر نظر داشته باشند. ایران همپیمان اسرائیل بود؛ بدترین دیکتاتورى‏ها بر این کشور حاکم بود؛ مبارزان را در زندان شکنجه مى‏کردند؛ در سرتاسر کشور - در همین شهر مشهد، در تهران و در همه‏ى شهرهاى کشور - اختناق و شدت عمل مأموران جلاد رژیم طاغوت بر مردم مسلط بود؛ نفت ما را تاراج مى‏کردند؛ اموال عمومى و ثروتهاى ملى را به نفع حکام و به نفع بیگانگان به تاراج مى‏دادند؛ ملت ایران را از حضور در مسابقه‏ى علمى و صنعتى دنیا مانع مى‏شدند؛ ملت را تحقیر مى‏کردند. آن ایران، متحد درجه‏ى یک امریکا در این منطقه بود؛ زمامدارانش هم محبوب امریکا بودند؛ هیچ اعتراضى هم به نقض حقوق بشر و نقض دموکراسى بر آن حکومت طاغوتى وارد نبود. امروز ایران یک کشور آزاد است؛ با این مردم‏سالارى واضح - که مردم‏سالارى ما در دنیا بسیار کم‏نظیر است - با این ارتباط مستحکم بین مردم و مسئولان کشور؛ این ایران از نظر امریکایى‏ها، از نظر دولت امریکا و سیاستمداران امریکا یک کشور نامطلوب به حساب مى‏آید؛ این نشان‏دهنده‏ى جهتگیرى استکبار جهانى در مقابل حقایق موجود عالم است. البته امریکایى‏ها از این دشمنى سودى نبرده‏اند و باز هم نخواهند برد. ملت ایران روزبه‏روز قوى‏تر مى‏شود و ارزشهاى انقلاب روزبه‏روز برجسته‏تر و تازه‏تر مى‏شود.

ما در مقابل این دو دشمن وظائفى داریم. اول دشمن را باید شناخت، بعد باید نقشه‏ى او را دانست. امروز دشمنان بیرونى ما هم براى ملت ایران نقشه دارند. ما سیاستهاى پنج‏ساله‏ى خودمان را تعریف مى‏کنیم؛ افق چشم‏انداز بیست‏ساله را تعریف مى‏کنیم؛ براى اینکه راه خودمان را مشخص کنیم. دشمن ما هم همین‏طور؛ او هم براى ما برنامه دارد؛ او هم سیاستى دارد. باید سیاست او را بشناسیم.

من برنامه‏هاى استکبار جهانى علیه ملت ایران را در سه جمله خلاصه مى‏کنم: اول، جنگ روانى؛ دوم، جنگ اقتصادى؛ و سوم، مقابله با پیشرفت و اقتدار علمى. دشمنى‏هاى استکبار با ملت ما در این سه قلم عمده خلاصه مى‏شود. البته اینها را باید دستگاه‏هاى تبلیغاتى و رسانه‏ها و شخصیت‏هاى سیاسى بیشتر براى مردم توضیح بدهند. من اجمالاً سرفصل و خلاصه‏اى از مطالب را به شما عرض مى‏کنم.

جنگ روانى یعنى چه؟ هدف جنگ روانى، مرعوب کردن است. کى‏ را مى‏خواهند مرعوب کنند؟ ملت که مرعوب نمى‏شود؛ توده‏ى عظیم مردم که مرعوب نمى‏شوند. چه کسى را مى‏خواهند مرعوب کنند؟ مسئولان را، شخصیتهاى سیاسى را، به قول معروف خود ما نخبگان را؛ اینها را مى‏خواهند مرعوب کنند. کسانى که قابل تطمیعند، آنها را مى‏خواهند تطمیع کنند؛ اراده‏ى عمومى را مى‏خواهند تضعیف کنند؛ درک مردم از واقعیتهاى جامعه‏ى خودشان را مى‏خواهند تغییر دهند؛ هدف جنگ روانى این است. یک نفر که بیمار نیست، صد بار به او بگویند آقا! شما کسالت دارید، شما مریضید، یک مقدار احساس بیمارى مى‏کند. بعکس، اگر کسى دچار بیمارى هم باشد، صد بار به او بگویند شما حالتان خوب است، احساس صحت مى‏کند. با تلقین مى‏خواهند واقعیتهاى کشور ما را در نظر ملت ما دگرگون کنند. ملت ما ملتى است بااستعداد، داراى قابلیت، داراى ظرفیت، داراى ثروتهاى عظیم طبیعى؛ چنین ملتى مى‏تواند پیشرو باشد. دلیلى ندارد که این ملت، ناامید باشد؛ اما آنها مى‏خواهند واقعیتها را تغییر دهند و ملت را ناامید کنند؛ مى‏خواهند اعتماد ملت را به مسئولان ضعیف کنند. اینکه مردم به دولت و مسئولانشان اعتماد داشته باشند، براى یک کشور خیلى نعمت بزرگى است؛ مى‏خواهند این نعمت را بگیرند و مردم را بى‏اعتماد کنند، هم به خودشان، هم به مسئولینشان؛ مردم را با شایعه، به تحریم و خشونت تهدید کنند؛ در تبلیغات، جاى مدعى و متهم را عوض کنند. امروز امریکا متهم است و ملتها مدعى امریکایند. ما امروز مدعى امریکا هستیم. امریکا متهم است به دست‏اندازى به استکبار، به مستعمره‏پرورى، به جنگ‏طلبى، به اشغال نظامى، به فتنه‏انگیزى. ما طلبگاریم، ما مدعى هستیم. آنها مى‏خواهند خودشان را در جایگاه مدعى بگذارند و ملت ایران را در جایگاه متهم قرار دهند. در خود امریکا وضع حقوق بشر اسفبار است و ناامنى وجود دارد. در یک سال - سال 2003 - سیزده میلیون بازداشت شهروندان امریکایى را خودشان گزارش کردند! مجوز شکنجه مى‏دهند، مجوز شنود تلفن مى‏دهند. بعد از حادثه‏ى بیست شهریورِ چند سال قبل، اینها چند میلیون نفر را بازجویى کردند. یک چنین فضاى ناامن در داخل امریکا؛ در خارج هم که زندانهاى ابوغریب و شکنجه‏ها و زندان گوانتانامو و زندانهاى مخفى‏اى که در اروپا و در نقاط دیگر دارند. آنها باید جواب بدهند. آنها متهمند، آنها نقض حقوق بشر مى‏کنند؛ آن وقت مى‏شوند مدعى حقوق بشر، و ملت ایران را یا هر جا را که میلشان بکشد، مى‏خواهند به محاسبه بکشند که شما نقض حقوق بشر کرده‏اید! تروریسم را آنها دارند ترویج مى‏کنند. این کارها جنگ روانى است که آنها دارند انجام مى‏دهند.

یک بخش از جنگ روانى دشمن، دامن زدن به اختلافات است. در داخل کشور ما اختلافات قومى، اختلافات مذهبى - شیعه و سنى - اختلافات جناحى، اختلافات صنفى و رقابتهاى صنفى را ترویج و تبلیغ مى‏کنند. در داخل، مزدوران و ایادى‏اى هم دارند که مقاصد آنها را در اینجا به شکلهاى گوناگون عمل مى‏کنند. اینها شایعه‏پراکنى مى‏کنند. در مسئله‏ى عراق، ایران را متهم مى‏کنند. کسانى که آمده‏اند عراق را اشغال کرده‏اند، ملت عراق را تحقیر کرده‏اند، زنان، مردان و جوانان عراقى را به انواع مختلف مورد اهانت قرار داده‏اند، همین حالا هم نظامى امریکایى و انگلیسى در عراق با کمال بدرفتارى دارد عمل مى‏کند، اینها ایران را متهم مى‏کنند که در امور عراق دخالت مى‏کند. آن روزى که دولت امریکا و خیلى از دولتهاى غربى از صدام بعثىِ معدوم حمایت مى‏کردند، ملت ایران آغوشش را بر روى آزادگان عراقى باز کرد؛ آزادمردان عراقى به اینجا آمدند و ما آنها را از شر صدام حفظ کردیم؛ امروز همانها در عراق به قدرت و حکومت رسیده‏اند. تروریسم در عراق با تحریک سرویس‏هاى جاسوسى امریکا و انگلیس و اسرائیل است. این برادرکشى‏ها در عراق ناشى از جنگ شیعه و سنى نیست؛ شیعه و سنى قرنها در عراق با هم زندگى کرده‏اند و جنگى هم نداشته‏اند. خانواده‏هاى عراقىِ بسیارى هستند که بعضى‏شان شیعه‏اند، بعضى‏شان سنى؛ با هم ازدواج کرده‏اند، با هم زندگى مى‏کردند. این ترورها را آنها به وجود آورده‏اند؛ آنها هستند که از ناامنى‏ها سود مى‏برند.

در مورد نفوذ شیعه و ترویج تشیع از سوى ایران و هلال شیعى و از این حرفها، شایعه‏پراکنى مى‏کنند. یکى از شعبه‏هاى جنگ روانى اینها این است: اولاً بین ملت ایران اختلاف بیندازند، ثانیاً بین ملت ایران و ملتهاى دیگر مسلمان اختلاف بیندازند. سیاست امریکا این بوده است که همسایه‏هاى ما را در خلیج فارس از نظام جمهورى اسلامى بترساند. البته بعضى از آنها آگاهانه و هوشیارانه توطئه را فهمیده‏اند، بعضى هم ممکن است اشتباه کنند و در دام این توطئه‏ى امریکایى بیفتند. ما به سوى همسایه‏هاى خلیج فارس - که منطقه‏ى عمده‏ى نفتى دنیا متعلق به این مجموعه است - همیشه دست دوستى دراز کرده‏ایم؛ الان هم با آنها دوستیم و دست دوستى دراز مى‏کنیم و اعتقاد ما این است که کشورهاى حوزه‏ى خلیج فارس باید پیمان دفاعىِ مشترک داشته باشند و باید با هم همکارى کنند. براى دفاع از این منطقه‏ى مهم نباید امریکا و انگلیس و بیگانگان و دیگران و طمع‏ورزان بیایند؛ خود ما باید امنیت این منطقه را حفظ کنیم؛ و این با همکارى کشورهاى خلیج فارس ممکن است.

من به همین مناسبت به عناصر سیاسى داخلى هم دوستانه نصیحت مى‏کنم؛ مراقب باشند، طورى حرف نزنند، طورى موضعگیرى نکنند که به مقاصد دشمن در این جنگ روانى کمک شود؛ به دشمن کمک نکنند. امروز هر کس که مردم را ناامید کند و به خود، به مسئولین و به آینده بى‏اعتماد کند، به دشمن کمک کرده. امروز هر کس که به اختلافات دامن بزند - هر نوع اختلافاتى - به دشمن ملت ایران کمک کرده. کسانى که قلم دارند، بیان دارند، تریبون دارند، جایگاهى دارند، باید مراقب باشند؛ نباید بگذارند دشمن از آنها استفاده کند. جنگ روانى دشمن، مهمترین بخش مبارزه‏ى دشمن با ملت ایران است.

جنگ اقتصادى هم یکى دیگر است. مى‏خواهند ملت ایران را از لحاظ مسائل اقتصادى در تنگنا قرار دهند. من عرض مى‏کنم میدان براى تحرک اقتصادى ملت ایران باز است. با سیاستهاى اصل 44 که ابلاغ شد و دولت هم مجدانه دنبال این است که اینها را تحقق ببخشد و باید هم دنبال کند، میدان کار اقتصادى باز است؛ نه فقط براى افرادى که ثروتمندند، حتّى براى آحاد مردم. سال 86 و شاید تا یکى دو سال بعد رویکرد دولت و رویکرد فعالان کشور باید رویکرد اقتصادى باشد. ما مى‏توانیم اقتصاد خودمان را شکوفا کنیم. تهدید مى‏کنند که تحریم مى‏کنیم. تحریم نمى‏تواند به ما ضربه‏اى بزند. مگر تا حالا تحریم نکرده‏اند؟ ما در حال تحریم به انرژى هسته‏اى رسیده‏ایم؛ ما در حال تحریم به پیشرفتهاى علمى رسیده‏ایم؛ ما در حال تحریم به این سازندگى‏هاى وسیع در کشور رسیده‏ایم. تحریم در شرائطى حتّى ممکن است به نفع ما تمام شود؛ از این جهت که همت ما را براى تلاش و فعالیت بیشتر کند. رویکرد کشور در سالى که امروز اول آن است، و حتّى یکى دو سال بعد، باید رویکرد اقتصادى باشد. از سیاستهاى اصل 44 همه باید استفاده کنند. کسانى که توانایى سرمایه‏گذارى دارند، حتّى افرادى که مى‏توانند سرمایه‏گذارى را با اجتماع و شرکت انجام دهند، اینها راه دارد. آحاد مردم و صنوف مختلف مردم مى‏توانند سرمایه‏گذارى کنند؛ مى‏توانند در این راه با یکدیگر شریک شوند و سهیم باشند. علاوه بر سهام عدالتى که تقریباً ده میلیون نفر را شامل مى‏شود - که مال دو دهک پائین جامعه است - بقیه‏ى آحاد مردم هم مى‏توانند از این سیاستها استفاده کنند؛ راه دارد. مسئولین دولتى باید راه‏هاى مشارکت مردم را در فعالیتهاى اقتصادى به آنها بگویند. این سیاستها به معناى تولید ثروت عمومى براى جامعه است. تولید ثروت از نظر اسلامى بى‏مانع است. تولید ثروت با غارت ثروت دیگران فرق دارد. یک وقت کسى به اموال عمومى دست‏درازى مى‏کند، یک وقت کسى بى‏قانون و بدون پیروى از قانون به دستاوردهاى مادى مى‏رسد؛ اینها ممنوع است؛ اما از طریق قانونى، تولید ثروت از نظر شارع مقدس و از نظر اسلام، مطلوب و مستحسن است. ثروت را تولید کنند، منتها در کنارش اسراف نباشد. اسلام به ما مى‏گوید ثروت تولید کنید، اما اسراف نکنید. مصرف‏گرایى افراطى مورد قبول اسلام نیست. آنچه که از تولید ثروت به دست مى‏آورید، باز همان را وسیله‏اى براى تولید ثروت دیگر بکنید. مال را نه به صورت راکد و نازا دربیاورید - که در اسلام اسمش کنز کردن است - نه به صورت ولخرجى و ولنگارى در مصرف مال، آن را صرف در چیزهاى غیر لازم زندگى کنید؛ اما با توجه به اینها، ثروت را براى خودتان تولید کنید. ثروت آحاد مردم، ثروت عموم کشور است؛ همه از آن سود مى‏برند. روح اصل 44 و سیاستهاى اصل 44 این است. طورى بشود که منابع درآمدى آحاد مردم، بخصوص طبقات ضعیف، متنوع شود؛ مردم بتوانند گشایشى پیدا کنند؛ این یک گام بلند در راه رفاه عمومى است.

در مورد مقابله‏ى با پیشرفت علمى هم یک نمونه‏ى مهمش همین مسئله‏ى انرژى هسته‏اى است. در گفته‏ها، در گفتگوهاى سیاسى و غیره مى‏گویند دولتهاى غربى با دارا بودن قدرت هسته‏اى در ایران موافق نیستند؛ خب نباشند. مگر ما براى به دست آوردن قدرت هسته‏اى از کسى اجازه خواستیم؟ مگر ملت ایران با اجازه‏ى دیگران وارد این میدان شده است که بگویند ما موافق نیستیم؟ خب موافق نباشید. ملت ایران موافق است و مایل است این انرژى را داشته باشد. من سال گذشته هم در اجتماع روز اول فروردین در اینجا گفتم که انرژى هسته‏اى براى کشور ما یک ضرورت است، یک نیاز بلندمدت است. امروز اگر مسئولین کشور در به دست آوردن انرژى هسته‏اى کوتاهى کنند، نسلهاى بعد آنها را مؤاخذه خواهند کرد. ملت ایران و کشور ایران به انرژى هسته‏اى و این توانایى براى زندگى - نه براى سلاح - احتیاج دارد. عده‏اى مى‏نشینند همان حرف دشمن را تکرار مى‏کنند که: آقا! چه لزومى دارد؟ چه لزومى دارد؟ آینده‏ى کشور را به خطر انداختن، نیاز فرداهاى کشور را بکلى ندیده گرفتن، این اشکالى ندارد؟ آیا مسئولین کشور حق دارند به نسلهاى آینده خیانت کنند؟ امروز نفت را برداریم مصرف کنیم؛ یک روزى این نفت تمام خواهد شد. آن روز ملت ایران براى برق خود، براى کارخانه‏ى خود، براى گرماى خود، براى روشنایى خود، براى حرکت زندگى خود، دست نیاز دراز کند به سوى کشورهاى دیگر تا به او انرژى بدهند؟ این براى مسئولینِ امروز کشور جایز است؟ عده‏اى حرف دشمن را تکرار مى‏کنند. همانهایى که ملى شدن نفت را که به وسیله‏ى دکتر مصدق و مرحوم آیةاللَّه کاشانى انجام گرفت، امروز تمجید مى‏کنند - که آن کار، نسبت به این کار کوچک بود؛ این از او بزرگتر است - همانها امروز نسبت به انرژى هسته‏اى همان حرفى را مى‏زنند که مخالفین مصدق و کاشانى آن روز مى‏گفتند. اینها قابل قبول نیست. ما در این راه پیش رفتیم، با ابتکار خودمان پیش رفتیم. مسئولین کشور ما هیچ بى‏قانونى هم نکردند. همه‏ى فعالیتهاى ما در مقابل چشم آژانس هسته‏اى است، ایرادى هم ندارد؛ ما حرفى نداریم که زیر نظر آنها باشد. جنجال کردن و فشار وارد آوردن روى ملت ایران براى این مسئله، استفاده‏ى ابزارى کردن از شوراى امنیت سازمان ملل، براى قدرتهاى مقابل ملت ایران زیان به بار خواهد آورد. این را من بگویم؛ اگر قرار باشد بخواهند از شوراى امنیت استفاده‏ى ابزارى کنند، و بخواهند این حق مسلّم را از این راه ندیده بگیرند، ما تا امروز آنچه را که انجام دادیم، برطبق قوانین بین‏المللى انجام دادیم؛ اگر آنها بخواهند بى‏قانونى کنند، ما هم مى‏توانیم بى‏قانونى کنیم و خواهیم کرد. اگر بخواهند با تهدید و اعمال زور و خشونت رفتار کنند، بدون تردید بدانند ملت ایران و مسئولین ایران در مقابل دشمنانى که به آنها تعرض کنند، از همه‏ى ظرفیت خود براى ضربه زدن استفاده خواهند کرد.

من عرایضم را مى‏خواهم تمام کنم. این توصیه‏هاى خادم ملت ایران است به ملت ایران. توصیه‏ى من این است: این شعارى که ما امسال مطرح کردیم - یعنى اتحاد ملى و انسجام اسلامى - این را رعایت کنید. اتحاد ملى، یعنى یکپارچگى ملت ایران. انسجام اسلامى، یعنى ملتهاى مسلمان با هم همراه باشند. ملت ایران رابطه‏ى خود را با ملتهاى اسلامى محکمتر کند. ما اگر بخواهیم اتحاد ملى و انسجام اسلامى تحقق پیدا کند، باید بر اصولى که بین ما مشترک است، تکیه کنیم. نباید خودمان را سرگرم فروعى بکنیم که مورد اختلاف است.

توصیه‏ى بعد این است که ملت عزیز ما، مخصوصاً جوانان ما، اعتماد به نفس خودشان را از دست ندهند. جوانان عزیز! جوانان عزیز ملت ایران! شما مى‏توانید؛ مى‏توانید کارهاى بزرگ بکنید، مى‏توانید کشور خود را به اوج اعتلاء و عزت برسانید. اعتماد به نفس، اعتماد به مسئولین کشور، اعتماد به دولت، همان چیزى است که دشمنان مى‏خواهند نباشد. دشمنان مى‏خواهند مردم به دولت - که مسئولیت اداره‏ى امور کشور را دارد - بى‏اعتماد باشند؛ سعى کنید این نقشه‏ى دشمن را خنثى کنید. من از دولت حمایت مى‏کنم. از همه‏ى دولتهاى بر سر کار و منتخب مردم حمایت کردم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ از این دولت هم به طور خاص حمایت مى‏کنم. این حمایت، بى‏دلیل و بى‏حساب و کتاب نیست. اولاً جایگاه دولت در نظام جمهورى اسلامى و در نظام سیاسى کشور ما جایگاه بسیار مهمى است، ثانیاً بیشترین مسئولیتها را دولت بر دوش دارد؛ بعد هم این جهتگیرى‏هاى دینى و این ارزش‏گرایى انقلابى و اسلامى خیلى ارزش دارد. سختکوشى، تلاش فراوان، ارتباط با مردم، سفرهاى استانى، جهتگیرى عدالت و زىّ مردمى؛ اینها خیلى قیمت دارد و من قدر این کارها را مى‏دانم. من به خاطر این چیزها از دولت حمایت مى‏کنم. البته این حمایت، حمایت بى‏حساب و کتاب نیست؛ توقعاتى هم در مقابلش از دولت دارم. اولین توقع من این است که به مسئولین دولتى مى‏گویم خسته نشوند؛ اعتماد به خدا را از دست ندهند؛ به خدا اعتماد کنند و به این مردم اعتماد کنند؛ زىّ مردمى خودشان را حفظ کنند؛ در دام تجمل‏گرایى‏هایى که افرادى مى‏افتند، نیفتند؛ مراقب و مواظب باشند؛ در مخاصمات جناحى وارد نشوند؛ وقتشان را با دعواهاى سیاسى تلف نکنند؛ با همه‏ى وجود و با همه‏ى توان براى این مردم کار کنند؛ آنچه را که با مردم در میان مى‏گذارند، به تحقق برسانند و دنبال کنند.

ما باید چشمهاى خودمان را باز کنیم. ما باید به خدا متوسل باشیم، متذکر باشیم. ملت ایران ملت بزرگى است، ملت توانایى است، هدفهاى بزرگى دارد، راهى هم به سوى این هدفها دارد که مى‏تواند طى کند. من امیدوارم خداى متعال تفضلات خود را بر شما ملت ایران به طور مستمر ببارد؛ باران لطف خود را بر سر شما ببارد و ان‏شاءاللَّه امروز که روز اول سال 86 است، سرآغاز یک سال پُربرکت براى مردم باشد.

 

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‏

 


» نظر
<      1   2   3